دل خون شد از توام خبر از عطار نیشابوری غزل 112

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

دل خون شد از توام خبر نیست

1 دل خون شد از توام خبر نیست هر روز مرا دلی دگر نیست

2 گفتم که دلم به غمزه بردی گفتا که مرا ازین خبر نیست

3 زر می‌خواهی که دل دهی باز جان هست مرا ولیک زر نیست

4 می‌نتوانم سر از تو پیچید گر هست سر منت وگر نیست

5 در گلبن آفرینش امروز از روی تو گل شکفته‌تر نیست

6 پر پرتو روی توست عالم لیکن چکنم مرا نظر نیست

7 دین آوردم که نور دین را بی روی تو ذره‌ای اثر نیست

8 کفر آوردم که کافری را از حلقهٔ زلف تو گذر نیست

9 کفر است قلاوز ره عشق در عشق تو کفر مختصر نیست

10 جز کافری و سیاه‌رویی در عالم عشق معتبر نیست

11 خاکش بر سر که همچو عطار در کوی تو همچو خاک در نیست

عکس نوشته
کامنت
comment