- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل گم شد و جز بر دهنش نیست گمانم جویید به او گرد نبوَد هیچ ندانم
2 ای اشک چو آن رویِ نکو روزیِ مانیست بی وجه تو را در طلبش چند دوانم
3 با شمع چو گفتم غمِ دل گفت که من نیز از دست دل سوختهٔ خویش بجانم
4 بی ماه رخت آه من از چرخ گذر کرد تا دورم از آن روی چنین می گذرانم
5 با آن که چو کوهم کمر شوق تو بسته در چشم تو بی سنگ و به روی تو گرانم
6 گفتم برسانم به تو پیغام خیالی حیف است که این گویم و جایی نرسانم