- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد وین مملکت زمانه به خورشید و مه نداد
2 آبش مباد ریخته، هر چند زان زنخ صد تشنه را بکشت که آبی ز چه نداد
3 صوفی که خاک نیست سرش در ره بتان گفتش به سر زنید که پیرش کله نداد
4 دیدن به خواب هست گنه، لیک دوزخی ست آن کس که در جمال تو داد گنه نداد
5 شرمنده از هلاکت خسرو مشو، چه شد یک جانت بیش داد، سه و چار و ده نداد