دل به یاد لب لعلت سخن از خیالی بخارایی غزل 175

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد

1 دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد خون شد و حقّ نمک هیچ فراموش نکرد

2 زلف تو دست به تاراج دل ما نگشاد ماه را تا ز شب تیره سیه پوش نکرد

3 هرکه در راه تو پا از سر همّت ننهاد دست با شاهد مقصود در آغوش نکرد

4 ظاهراً نالهٔ جانسوز نی از جایی بود که زدندش به دهن آخر و خاموش نکرد

5 ماجرایی که ز دل اشک خیالی می گفت سخنی بود چو دُر لیک کسی گوش نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment