فراخ دستی گل داد عیش و مستی از اهلی شیرازی غزل 491

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

فراخ دستی گل داد عیش و مستی داد

1 فراخ دستی گل داد عیش و مستی داد شکست کار دل غنچه تنگدستی داد

2 بهم عنانی عقل از غم جهان که رهد؟ خوش آنکه در غم عالم عنان بمستی داد

3 مکش ز دار فنا سر ز پستی همت که سر بلند نشد هرکه تن به پستی داد

4 فغان من چه عجب زان دهان که پیدا نیست ز نیستی است فغان کس نزد ز هستی داد

5 خدا پرستی اهلی کنون چه سود دهد که همچو بر همنان داد بت پرستی داد

6 یاران سخن راست همین است که گفتم در باغ جهان هرچه بکارید برآید

7 نومید مشو اهلی از ایام که آخر مقصود شود حاصل و امید برآید

عکس نوشته
کامنت
comment