دستی که گاه خنده از شهریار گزیدهٔ غزلیات 140

دستی که گاه خنده بآن خال می‌بری

1 دستی که گاه خنده بآن خال می‌بری ای شوخ سنگدل دلم از حال می‌بری

2 هرکس به نرد حسن تو زد باخت پس بگو دست از حریف خویش بدان خال می‌بری

3 چالی فتد به گونه‌ات از نوشخند و دل زان خال اگر گذشت بدین چال می‌بری

4 مهتاب شب که سرو چمانی به طرف جوی چون سایه‌ام کشیده و به دنبال می‌بری

5 دنبال تست این هو و جنجال عاشقان باری برو که این هو و جنجال می‌بری

6 ای باد در شکنج سر زلف او مپیچ هرچند بوی مشک به توچال می‌بری

7 هرساله گوی حسن به چوگان زلف تست این تاج افتخار نه امسال می‌بری

8 رویین‌تنان شعر شکستی تو شهریار رستم اگر نه‌ای نسب از زال می‌بری

عکس نوشته
کامنت
comment