دولتی همسایه از جلال الدین محمد مولوی غزل 142

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا

1 دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا زین سپس باخود نماند بوالعلی و بوالعلا

2 عاقبت از مشرق جان تیغ زد چون آفتاب آن که جان می‌جست او را در خلا و در ملا

3 آن ز دور آتش نماید چون روی نوری بود همچنان که آتش موسی برای ابتلا

4 الصلا پروانه جانان قصد آن آتش کنید چون بلی گفتید اول درروید اندر بلا

5 چون سمندر در میان آتشش باشد مقام هر که دارد در دل و جان این چنین شوق و ولا

عکس نوشته
کامنت
comment