- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته اند مردم کشند اگرچه بصورت فرشته اند
2 در کوی گلرخان پی خواری کشان عشق یک گل زمین نماند که خاری نکشته اند
3 زخم بتی است هر سر مویم که بر تن است بی زخم خویش یکسر مویم نهشته اند
4 از تیغ نو خطان سر ما را گریز نیست کاین حرف از ازل بسر ما نوشته اند
5 اهلی قبای عافیت کارزو بود چون پوشی این قبا که هنوزش نرشته اند
6 ای من سگ آن قوم که از آهوی چشمت چون نافه دهان دوخته باداغ جنونند
7 بی صبری اهلی نبود عیب ز شوقت مستان محبت همه بی صبر و سکونند