- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوبان که همچو شمع ز نور آفریدهاند سر تا قدم چراغ دل و نور دیدهاند
2 آن طرفه آهویان که به مجنونوَشان خوشند این طرفه است کز من مجنون رمیدهاند
3 در صید دل کبوتر مستند مهوشان کز برج دلفریبی و شوخی پریدهاند
4 چون من به خون خود نشوم غرقه از بتان کز من به تیغ کممحلی دل بریدهاند
5 آسوده نیستم دمی از سوختن چو شمع گویی برای سوختنم آفریدهاند
6 هرگز کجا بشریت کوثر شوند خوش تلخیکشان که زهر جدایی چشیدهاند
7 اهلی چو مرغ بسمل از آن میتپد به خاک مردان چه جای خاک که در خون تپیدهاند