-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایزد اندر عالمت، ای عشق تا بنیاد داد عالمی بر باد شد، بنیادت ای بر باد باد
2 من نه آن بودم که آسان رفتم، اندر دام عشق آفرین بر فرط، استادی آن صیاد باد
3 سنگدل صیاد، آخر رحم کن، این صید تو: تا به کی در بند باشد؟ لحظهای آزاد باد
4 ناله من چون رسد، هرشب به گوش بیستون بانگ برآرد که: فرهاد و فغانش یاد باد
5 بیستون! فرهاد را هرگز به من نسبت مده از زمین تا آسمان فرق من و فرهاد باد
6 من به مژگان میکنم، آن کار، کو با تیشه کرد صدهزاران فرق ریزهموی با پولاد باد
7 سوختی بر باد دادی، جان و عقل و دین و دل خانهام کردی خراب! ای خانهات آباد باد
8 من که میدانم ز عشق تو، نخواهم برد جان پس سخن آزاد گویم، هرچه باداباد، باد
9 گوهری در خانه شهزاده آزادهایست هرکه دست آورد، آن یکدانه گوهر، شاد باد
10 دائما رسوای عام و مبتلای طعن خلق همچو (عشقی) هرکه اندر دام عشق افتاد باد