گوهر دل گم شد و وقت فراغ از اهلی شیرازی غزل 172

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گوهر دل گم شد و وقت فراغ از دست رفت

1 گوهر دل گم شد و وقت فراغ از دست رفت پیش پای خود ندیدیم و چراغ از دست رفت

2 سوختم از درد و داغش بیش از این طاقت نماند من بدرد از پا فتادم دل بداغ از دست رفت

3 میرود دوران گل چون باد ساقی فکر چیست تا تو در اندیشه یی گلگشت باغ از دست رفت

4 گر سبو در میکشم عیبم مکن ای همنفس مستم و اندازه جام و ایاغ از دست رفت

5 تا بکی اندیشه زلف دراز او کنم اهلی از فکر پریشانم دماغ از دست رفت

عکس نوشته
کامنت
comment