باغ و صحرا با سهی سروان از خواجوی کرمانی غزل 141

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

باغ و صحرا با سهی سروان نسرین برخوشست

1 باغ و صحرا با سهی سروان نسرین برخوشست خلوت ومهتاب باخوبان مه پیکر خوشست

2 غنچه چون زر دارد ار خوش دل بود عیبش مکن راستی را هر چه بینی در جهان با زر خوشست

3 کاشکی بودی مرا شادی اگر دینار نیست زانکه با دینار وشادی ملکت سنجر خوشست

4 چون خلیل ار درمیان آتش افتادم چه باک کاتش نمرود ما را با بت آذر خوشست

5 ایکه می‌گوئی مرا با ماهرویان سرخوشیست پای در نه گر حدیث خنجرت در سر خوشست

6 بی لب شیرین نباید خسروی فرهاد را زآنکه شاهی با لب شیرین چون شکر خوشست

7 گر چمن خلدست ما را بی لبش مطلوب نیست تشنه را در باغ رضوان برلب کوثر خوشست

8 هر کرا بینی بعالم دل بچیزی خوش بود عاشقانرا دل بیاد چهرهٔ دلبر خوشست

9 باده در ساغر فکن خواجو که بر یاد لبش جام صافی برکف و لب بر لب ساغر خوشست

عکس نوشته
کامنت
comment