- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد مرحبا سیل فنا، ممنون تعمیرم نکرد
2 همچو دندانی که افتد در جوانیها مرا برنیامد از دهان حرفی که دلگیرم نکرد
3 خلق را از بس مزور دیده ام در حیرتم کز چه بود آیا که مادر آب در شیرم نکرد
4 بسکه جز من کسی نمی بیند ز زشتی روی من هیچ نقاشی بجز آیینه تصویرم نکرد
5 من کیم؟دیوانه یی سرمست کز زور جنون هیچ کس جز حلقه اطفال زنجیرم نکرد
6 آرزوی خلوتی هرگز در آن صورت نبست هیچ جا چون خانه آیینه دلگیرم نکرد
7 شهر پاکان را، ندیدم زیرپا مانند سیل پیری از کوه جوانی تا سرازیرم نکرد
8 خوان دنیا در خورند اشتهای حرص نیست جز قناعت نعمتی واعظ از آن سیرم نکرد