- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پای سگی که دیده ام شب به در سرای او بسکه بدیده سوده ام آبله کرده پای او
2 بسکه صفاست بر رخش چون نگرد بر آینه آینه نیز بنگرد روی خود از صفای او
3 شیوه ناز دلبران هرچه خوش آمدش فلک زانهمه دوخت جامه یی بر قد دلربای او
4 پا و سر مرا ز هم فرق نمیکند کسی بسکه بسر همی دوم از پی باد پای او
5 بود به بحر غم سری همچو حباب در کفم رفت سرم بباد هم عاقبت از هوای او
6 اهلی اگر ز جان مرا جز رمقی نمانده است دارم امید زندگی از لب جانفزای او
7 اهلی افسوس که از وصل چراغ رخ دوست شمع مقصود نیفروخت دل غافل من