- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر فلک دیده بر آن چهرهٔ زیبا فکند ماه را موی کشان کرده به صحرا فکند
2 هر شبی زان بگشاید فلک این چندین چشم بو که یک چشم بر آن طلعت زیبا فکند
3 همچو پروانه به نظارهٔ او شمع سپهر پر زنان خویش برین گلشن خضرا فکند
4 خاک او زان شدهام تا چو میی نوش کند جرعهای بوی لبش یافته بر ما فکند
5 چون دل سوخته اندر سر زلفش بستم هر دم از دست بیندازد و در پا فکند
6 زلف در پای چرا میفکند زانکه کمند شرط آن است که از زیر به بالا فکند
7 غمش از صومعه عطار جگر سوخته را هر نفس نعرهزنان بر سر غوغا فکند