ز اول روز که از جلال الدین محمد مولوی غزل 797

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ز اول روز که مخموری مستان باشد

1 ز اول روز که مخموری مستان باشد شیخ را ساغر جان در کف دستان باشد

2 پیش او ذره صفت هر سحری رقص کنیم این چنین عادت خورشیدپرستان باشد

3 تا ابد این رخ خورشید سحر در سحرست تا دل سنگ از او لعل بدخشان باشد

4 ای صلاح دل و دین تو ز برون جهتی تا چنین شش جهت از نور تو رخشان باشد

5 بنده عشق کجا سرد شود چون صلاح دل و دین آتش سوزان باشد

6 تو رضای دل او جو اگرت دل باید دل او چون طلبد آنک گران جان باشد

7 ای بس ایمان که شود کفر چو با او نبود ای بسی کفر که از دولتش ایمان باشد

8 گلخنی را چو ببینی به دل و روی سیاه هر چه از کان گهر گوید بهتان باشد

9 شمس تبریز تو سلطان همه خوبانی هم جمال تو مگر یوسف کنعان باشد

عکس نوشته
کامنت
comment