- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آتش عشق آب کارم برد هوس روی او قرارم برد
2 روزگاری به بوی او بودم روی ننمود و روزگارم برد
3 عشق تا در میان کشید مرا از بد و نیک برکنارم برد
4 مست بودم که عشق کیسه شکاف نیمشب نقد اختیارم برد
5 دردییی بر کفم نهاد به زور سوی بازار دردخوارم برد
6 چون دلم مست شد ز دردی او همچنان مست زیر دارم برد
7 من ز من دور مانده در پی دل بار دیگر به کوی یارم برد
8 نعره برداشتم به بوی وصال آتش غیرت آب کارم برد
9 چون بماندم به هجر روزی چند باز در بند انتظارم برد
10 چون ز هستی مرا خمار گرفت نیستی آمد و خمارم برد
11 چون شدم نیست پیش آن خورشید همچو عطار ذرهوارم برد