دشمن چو ریزشی دید، زو شور از واعظ قزوینی غزل 273

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخیزد

1 دشمن چو ریزشی دید، زو شور و شر نخیزد جایی که آب پاشی، زآن گرد برنخیزد

2 با درد عشق جهان نگنجد یک ناله بشوری، از نیشکر نخیزد

3 چون دل شکست، از وی ناید سخن طرازی از کاسه شکسته، آواز برنخیزد

4 در خشم نیک ذاتان، بیم ضرر نباشد آری زآتش گل، هرگز شرر نخیزد

5 تمکین بیش آرد خفت، که از ترازو کم میکنند زان سر، کز جای برنخیزد

6 کی تند خو به نرمی، فرمان پذیر گردد از جای شعله هرگز، با چوب تر نخیزد

7 آن وعظ دلنشین شد واعظ، که هم ز دل خواست نبود جگرگداز آه، تا از جگر نخیزد

عکس نوشته
کامنت
comment