- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا صد هزاران سر سر جان شنیدستی دلا
2 از ورای پردهها تو گشتهای چون می از او پرده خوبان مه رو را دریدستی دلا
3 از قوام قامتش در قامت تو کژ بماند همچو چنگ از بهر سرو تر خمیدستی دلا
4 ز آن سوی هست و عدم چون خاص خاص خسروی همچو ادبیران چه در هستی خزیدستی دلا
5 باز جانی شستهای بر ساعد خسرو به ناز پای بندت با ویست ار چه پریدستی دلا
6 ور نباشد پای بندت تا نپنداری که تو از چنان آرام جانها دررمیدستی دلا
7 بلک چون ماهی به دریا بلک چون قالب به جان در هوای عشق آن شه آرمیدستی دلا
8 چون تو را او شاه از شاهان عالم برگزید تو ز قرآن گزینش برگزیدستی دلا
9 چون لب اقبال دولت تو گزیدی باک نیست گر ز زخم خشم دست خود گزیدستی دلا
10 پای خود بر چرخ تا ننهی تو از عزت از آنک در رکاب صدر شمس الدین دویدستی دلا
11 تو ز جام خاص شاهان تا نیاشامی مدام کز مدام شمس تبریزی چشیدستی دلا