- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برق عشق از آتش و از خون جهد چون به جان و دل رسد بیچون جهد
2 دل کسی دارد که در جانش ز عشق هر زمانی برق دیگرگون جهد
3 کشتیم بر آب دریا هست و من منتظر تا باد دریا چون جهد
4 گر نباشد باد سخت از پیش و پس بو که این کشتیم با هامون جهد
5 کشتیی هرگز ازین دریای ژرف هیچکس را جست تا اکنون جهد
6 کی بود آخر که بادی در رسد در خم آن طرهٔ میگون جهد
7 بوی زلف او به جان ما رسد دل ز دست صد بلا بیرون جهد
8 خون عشقش هر شبی زان میخورم تا رگم در عشق روزافزون جهد
9 چون رگ عشق تو دارم خون بیار تا درآشامم که از رگ خون جهد
10 گر کند عطار از زلفش رسن از میان چنبر گردون جهد