1 زین سلسله تابه حال این فرزانه بکری ننشسته بود در کاشانه
2 حیرت دارم که بکر فکر تو چرا هرگز ننهند قدم برون از خانه
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نظام دین و دینا قره العین رسول الله که اندر رای رفعت آفتابی بود و گردونی
2 به صد افسون به دست آورده بودش عالم فانی اجل ناگاه در خواب عدم کردش به افسونی
1 از بس که گریه کردم و از بس کشیدم آه طوفان آب و آتش ماهی گرفت و ماه
2 در انتظار آن که برآرم دمی به کام چشمم سفید گشت که روی هنر سیاه
1 خوش در نگار بسته دگر نوبهارست گل رنگ کرده باز به خون هزار دست
2 آب از نگار رنگ برد وین عجب که گل از آب ابر بسته چنین در نگار دست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به