-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر مست رود چو در گلستان پامال کند جمال بستان
2 من ناله کنان ز غم همه شب او خفته به ناز در شبستان
3 یارب که از آن خدای ناترس انصاف من شکسته بستان
4 ای چشم ترا به کشتن من یک غمزه و صد هزار دستان
5 هم مستی و هم خوشی و همه وقت خوش باد همیشه وقت مستان
6 فریاد ز بلبلان برآمد مخرام به ناز در گلستان
7 داغی که فراق بر دلم کرد بشکاف و ببین، هنوز هست آن
8 شد کشته به دست جور خسرو آخر نگهی به زیر دستان