کشته تیغ جفایت دل درویش از امیرخسرو دهلوی غزل 223

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

کشته تیغ جفایت دل درویش من است

1 کشته تیغ جفایت دل درویش من است خسته تیر بلایت جگر ریش من است

2 نیک خواهی که کند منع ز عشق تو مرا منکری دان به حقیقت که بداندیش من است

3 هر گروهی بگزیدند به عالم دینی عاشقی دین من و بی خبری کیش من است

4 صبر دارم کم و شوق رخ او از حد بیش غیر ازین نیست دگر هر چه کم و بیش من است

5 گفتم، از نوش لبت کام که یابد، گفتا آنکه مجروح تر از غمزه چون نیش من است

6 گر دل از ما ببرید و به تو پیوست، چه باک آشنا با تو و بیگانه ز من، خویش من است

7 جان ازین بادیه خسرو، نتوان برد به جهد آه ازین وادی خونخوار که در پیش من است

عکس نوشته
کامنت
comment