- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی که ماه ابروی آن شوخ کم نمود روزی بما گذشت که صد سال غم نمود
2 در سینه تخم مهر چه حاصل دهد که بخت از زخم ناخنم همه داس ستم نمود
3 جان بخشدت سگم چو قدم بر سرم نهد مارا سگ تو هم قدم و هم کرم نمود
4 تا یافتیم پایه معراج نیستی راه هزار ساله بما یک قدم نمود
5 عشق تو بسته بود ره از شش جهت بخلق هجرت دلیل ما شد و راه عدم نمود
6 گر راه کعبه بر دگران میزند صنم اهلی دلش بکعبه دل آن صنم نمود
7 کر آهوی چشمت نظر از لطف به اهلی با آنکه سگی همچو رقیبش بکمین بود