روز رخسار تو ماهی روشنست از خواجوی کرمانی غزل 169

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

روز رخسار تو ماهی روشنست

1 روز رخسار تو ماهی روشنست خال هندویت سیاهی روشنست

2 منظر چشمم که خلوتگاه تست راستی را جایگاهی روشنست

3 گر برویت کرده‌ام تشبیه ماه شرمسارم کاین گناهی روشنست

4 مه برخسارت پناه آرد از آنک روی تو پشت و پناهی روشنست

5 بت پرستانرا رخ زیبای تو روز محشر عذر خواهی روشنست

6 موی و رویت روز و شب در چشم ماست زانکه گه تاریک و گاهی روشنست

7 گر کنم دعوی که اشکم گوهرست چشم من بر این گواهی روشنست

8 می‌پزد سودای دربانی تو خسرو انجم که شاهی روشنست

9 یوسف مصر مرا چاه زنخ گر چه دلگیرست چاهی روشنست

10 ذره‌ئی خواجو قدم بیرون منه از ره مهرش که راهی روشنست

عکس نوشته
کامنت
comment