- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جام وصلت بکف کج نظران نتوان دید چشم خود در کف دست دگران نتوان دید
2 کامم این بس که نگاهی کنمت در گذری بیش ازین کام ز عمر گذران نتوان دید
3 از رقیبان مشنو لاف خریداری خود کاین بصارت ز چنین بی بصران نتوان دید
4 گنج مهری که بر او لاله صفت مهر وفاست جز بویرانه خونین جگران نتوان دید
5 خبر از سوز محبت دل پروانه دهد جز دل افسردگی از بی خبران نتوان دید
6 سر این نکته که شد آب حیات آن لب لعل تا نکردند گل کوزه گران نتوان دید
7 عیب یعقوب مکن کانچه ز یوسف او یافت بخدا کز رخ دیگر پسران نتوان دید
8 خضر اگر ز آب بقا سیر شود نیست عجب سیری اما ز لب سیمبران نتوان دید
9 اهلی آن شیوه که دل می برد از اهل نظر جز بچشم دل صاحب نظران نتوان دید