-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد گرو عشق و جنون شد گهر بحر صفا شد
2 مه و خورشید نظر شد که از او خاک چو زر شد به کرم بحر گهر شد به روش باد صبا شد
3 چو شه عشق کشیدش ز همه خلق بریدش نظر عشق گزیدش همه حاجات روا شد
4 به سفر چون مه گردون به شب چارده پر شد به نظرهای الهی به یکی لحظه کجا شد
5 دل تو کرد چرایی به برون ز آخر قالب وگر آن نیست به هر شب به چراگاه چرا شد
6 خنک آنگه که کند حق گنهت طاعت مطلق خنک آن دم که جنایات عنایات خدا شد
7 سفر مشکل و دورش بشد و ماند حضورش ز درون قوت نورش مدد نور سما شد