خنک آن کس که از جلال الدین محمد مولوی غزل 760

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد

1 خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد گرو عشق و جنون شد گهر بحر صفا شد

2 مه و خورشید نظر شد که از او خاک چو زر شد به کرم بحر گهر شد به روش باد صبا شد

3 چو شه عشق کشیدش ز همه خلق بریدش نظر عشق گزیدش همه حاجات روا شد

4 به سفر چون مه گردون به شب چارده پر شد به نظرهای الهی به یکی لحظه کجا شد

5 دل تو کرد چرایی به برون ز آخر قالب وگر آن نیست به هر شب به چراگاه چرا شد

6 خنک آنگه که کند حق گنهت طاعت مطلق خنک آن دم که جنایات عنایات خدا شد

7 سفر مشکل و دورش بشد و ماند حضورش ز درون قوت نورش مدد نور سما شد

عکس نوشته
کامنت
comment