-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همدمان رفتند و من از همرهان وامانده ام میرم از این غم که بی یاران چرا من زنده ام
2 تاب وصلم نیست ایمه چون زیم در هجر تو وای بر مردن چو من در زندگی وامانده ام
3 داغ سودای غمت دیوانه کردم ای پری زانسبب چونشمع گه در گریه گه در خنده ام
4 گرچه آزاد جهانم همچو سرو ای ابر لطف رحمتی فرما که از دست تهی شرمنده ام
5 همت من در نظر نارد جز آنخورشید رخ گرچه درویشم نظر جای بلند افکنده ام
6 نازنینان گر کشندم سر نمی تابم ز حکم پادشاهانند ایشان من فقیر و بنده ام
7 زین چمن اهلی مرا دیگر بهیچ امید نیست زانکه از شاخ بقا چونغنچه دل برکنده ام