- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد خنده باغ مرا گریه هجران آورد
2 باز گلهای نو از درد کهن یادم داد غنچه ها بر جگرم زخم چو پیکان آورد
3 فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق چشم بد روز مرا موسم باران آورد
4 هر سحر باد که بر سینه من می گذرد در چمن بوی کباب از پی مستان آورد
5 بوی آن گمشده خویش نمی یابم هیچ زان چه سودم که صبا بوی گلستان آورد
6 به چه کار آید بی سرو خودم، گر چه بهار سوی هر باغ بسی سرو خرامان آورد
7 نتوان زیست به جان دگران، گر چه صبا جای خاشاک ز کوی تو همه جان آورد
8 باد یارب چو رقیب تو پریشان همه وقت که ترا بر سر دلهای پریشان آورد
9 با چنان روزنی، ار بر دل خسرو صد تیر بتوان خوردن و بر روی تو نتوان آورد