آید از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1130

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

آید هر دم رسول از طرف شهر یار

1 آید هر دم رسول از طرف شهر یار با فرح وصل دوست با قدح شهریار

2 دست زنان عقل کل رقص کنان جزو و کل سجده کنان سرو و گل بر طرف سبزه زار

3 بحر از این دم به جوش کوه از این لعل پوش نوح از این در خروش روح از این شرمسار

4 ای خرد دوربین ساقی چون حور بین باده منصور بین جان و دلی بی‌قرار

5 بشنو از چپ و راست مژده سعادت تو راست بخت صفا در صفاست تا تو توی اختیار

6 پرده گردون بدر نعمت جنت بخور آب بزن بر جگر حور بکش در کنار

7 هر چه بر اصحاب حال باشد اول خیال گردد آخر وصال چونک درآید نگار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر