- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم دریغم آید، اگر بر گل و سمن مالم
2 در آن شبی که کنم گشت کوی تو همه روز دو دیده را به کف پای خویشتن مالم
3 گرم به راه سنان روید از هوای رخت به زیر پای چو نسرین و نسترن مالم
4 به یاد تو همه شب خون خورم، چو روز شود ز بیم سنگدلان خاک بر دهن مالم
5 غبار کوی تو با خویشتن برم در خاک عبیر رحمت جاوید بر کفن مالم
6 چو بهر یوسف خود نیست گریه ام، تا چند ز دیده خون دروغین به پیرهن مالم!
7 مگر رسد رخ خسرو به پاش، هر دم رخ به صد نیاز ته پای مرد و زن مالم!