جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

شهر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 815

غزل 815 ام از 6329 غزلیات

شهر پر شد لولیان عقل دزد

1 شهر پر شد لولیان عقل دزد هم بدزدد هم بخواهد دستمزد

2 هر که بتواند نگه دارد خرد من نتانستم مرا باری ببرد

3 گرد من می‌گشت یک لولی پریر همچنینم برد کلی کرد و مرد

4 کرد لولی دست خود در خون من خون من در دست آن لولی فسرد

5 تا که می‌شد خون من انگوروار سال‌ها انگور دل را می‌فشرد

6 کرد دیدم کو کند دزدی ولیک کرد ما را بین که او دزدید کرد

7 کی گمان دارد که او دزدی کند خاصه شه صوفی شد آمد مو سترد

8 دزد خونی بین که هر کس را که کشت خضر و الیاسی شد و هرگز نمرد

9 رخت برد و بخت داد آنگه چه بخت سیم برد و دامن پرزر شمرد

10 دردها و دردها را صاف کرد پیش او آرید هر جا هست درد

11 این جهان چشمست و او چون مردمک تنگ می‌آید جهان زین مرد خرد

12 باز رشک حق دهانم قفل کرد شد کلید و قفل را جایی سپرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شهر پر شد لولیان عقل دزد

شاعر شعر شهر پر شد لولیان عقل دزد چه کسی است ؟

شاعر شعر شهر پر شد لولیان عقل دزد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر شهر پر شد لولیان عقل دزد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر شهر پر شد لولیان عقل دزد چیست ؟

قالب شعر شهر پر شد لولیان عقل دزد غزل است

مضمون اصلی شعر شهر پر شد لولیان عقل دزد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر