مرغان که کنون از جلال الدین محمد مولوی غزل 656

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مرغان که کنون از قفس خویش جدایید

1 مرغان که کنون از قفس خویش جدایید رخ باز نمایید و بگویید کجایید

2 کشتی شما ماند بر این آب شکسته ماهی صفتان یک دم از این آب برآیید

3 یا قالب بشکست و بدان دوست رسیدست یا دام بشد از کف و از صید جدایید

4 امروز شما هیزم آن آتش خویشید یا آتشتان مرد شما نور خدایید

5 آن باد وبا گشت شما را فسرانید یا باد صبا گشت به هر جا که درآیید

6 در هر سخن از جان شما هست جوابی هر چند دهان را به جوابی نگشایید

7 در هاون ایام چه درها که شکستید آن سرمه دیدست بسایید بسایید

8 ای آنک بزادیت چو در مرگ رسیدید این زادن ثانیست بزایید بزایید

9 گر هند وگر ترک بزادیت دوم بار پیدا شود آن روز که روبند گشایید

10 ور زانک سزیدیت به شمس الحق تبریز والله که شما خاصبک روز سزایید

عکس نوشته
کامنت
comment