1 مرغان عرش بر سر طوبی نشسته اند چون مرغ دل اسیر هوی و هوس نی اند
2 ما همچو مرغ خانه ببند کسان اسیر آزاده آن کسان که گرفتار کس نی اند
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست