شمع رخسار بتان خانه ز بنیاد از اهلی شیرازی غزل 235

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمع رخسار بتان خانه ز بنیاد بسوخت

1 شمع رخسار بتان خانه ز بنیاد بسوخت هرکه را چشم برین طایفه افتاد بسوخت

2 شرر تیشه فرهاد دلیلست بر آن که دل سنگ هم از حسرت فرهاد بسوخت

3 مرد عشق آن زن هندوست که در کیش وفا زنده چونشمع در آتش شد و آزاد بسوخت

4 از تف خون دلم خنجر او سرخ شدست یاز سوز جگر من دل فولاد بسوخت

5 عاقبت اهلی دلسوخته چون صید اسیر آنچنان مرد که بروی دل صیاد بسوخت

عکس نوشته
کامنت
comment