-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوز غم تو آتشم از جان بر آورد مهر تو دودم از دل بریان بر آورد
2 چشم پرآب ما چو ز بحرین دم زند شور از نهاد قلزم و عمان بر آورد
3 گردون لاجورد بدور عقیق تو بس خون لعل کز جگر کان بر آورد
4 مرغ دلم زعشق گلستان عارضت هر دم هوا بگیرد و افغان بر آورد
5 ما را بباد داد و گر آن کفر زلف تست این مان بتر بود که ز ایمان بر آورد
6 هر لحظه چشم ترک تو چون کافران مست خنجر بقصد خون مسلمان بر آورد
7 با کوه اگر صفت کنم از شوق کازرون آه از دل شکستهٔ نالان بر آورد
8 گر اشتیاق کعبه برینسان بود بسی ما را بگرد کوه و بیابان بر آورد
9 خواجو چنین که چشمهٔ خونبار چشم تست هر دم معینست که طوفان برآورد