- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی مفروش لذتش را به حیات جاودانی
2 ز طرب مباش خالی می و رود خواه وساقی که غنیمت است و دولت دو سه روز زندگانی
3 غم نیستی و هستی نخورد کسی که داند که گذشت عمر و باقی نبود جهان فانی
4 مکن، ای امام مسجد، من رند را ملامت چو به شهر می پرستان نرسیده ای، چه دانی؟
5 چه شوی به زهد غره که ز دیر می پرستان به خدا رسید بتوان به تضرع نهانی
6 تو و زهد خرقه پوشان، من و دیر دردنوشان به تو حال ما نماند، تو به حال ما نمانی