- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است به آفتاب ز ذره چه جای پیغام است
2 هزار جان مقدس شدند خاکستر هنوز پختن سودات از آدمی خام است
3 بیار ساقی دریای می که جانم سوخت ز جاجه دل من گر چه دوزخ آشام است
4 ازان چراغ که دلهای خلق می سوزد چراغها به سر کوی تو به هر شام است
5 خطاست نسبت بالای تو به سرو، که سرو نه شوخ وشنگ خرام است و مست و خودکام است
6 دلم که بستده ای باز ده که که لاف زنم که این خرابه ز سلطان خویش انعام است
7 زکوة حسن کم از یک نظاره آخر کار گدای کوی توام، گر چه خسروم نام است