1 خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد
2 وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد
3 عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ غرقه بحر غمت تشنه لب از دریا شد
4 حالتی داشتم از عشق نهان با مه خود ناله یی کردم و احوال درون گویا شد
5 اهلی آن خرقه که بر عیب نهان می پوشید عاقبت چاک شد از بیخودی و رسوا شد