-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مریز بی گنهم خون که جست و جویی قیامتی و سیوالی و گفت و گویی هست
2 بزیر پای تو صد سر ز آرزو خاک است بیا که در ما سرما نیز آرزویی هست
3 گمان مبر که به بیداری و جگر خواری میان ما و سگت فرق جز بمویی هست
4 بخاک جرعه چه ریزی بروی من میریز ز خاک اگر چه کمم آخر آبرویی هست
5 تویی که در خم چوگان چو ماه چاردهت بهر کناره میدان شکسته گویی هست
6 بغیر من که چو خار از گل تو محرومم بقدر خود همه را از تو رنگ و بویی هست
7 بکوی میکده دردی کشان خوشحالیم خوشیم تا قدری باده در سبویی هست
8 هنوز با همه آلوده دامنی اهلی ز ابر رحمت آن یار شست و شویی هست