پرده ابر سیاه از مه تابان از خواجوی کرمانی غزل 827

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای

1 پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای روز را از شکن طرهٔ شبگون بنمای

2 کاکل مشک فشان برمه شب پوش مپوش سنبل غالیه سا بر گل خود روی مسای

3 سپه شام بدان هندوی مشکین بشکن گوی خورشید بدان زلف چو چوگان بربای

4 هر که در ابروی چون ماه نوت دارد چشم گردد از مهر تو چون ماه نو انگشت نمای

5 حال من با تو کسی نیست که تقریر کند پیش سلطان که دهد عرض تمنای گدای

6 سرو را برلب هر چشمه اگر جای بود جای آن هست که بر چشم منش باشد جای

7 ای مه روشن اگر جان منی زود برای وی شب تیره اگر عمر منی دیر مپای

8 صبح امید من از جیب افق سر بر زن روز اقبال من از مطلع مقصود برآی

9 کی برد ره به سراپردهٔ قربت خواجو پشه را بین که کند آرزوی وصل همای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر