- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آغاز محبت دگر انجام ندارد این صبح قیامت ز قفا شام ندارد
2 در عالم تجرید، ره حرص وهوس نیست این بادیه امن دد و دام ندارد
3 خواهد ز بس آیینه ببیند رخ خوبت سیماب ازین روست که آرام ندارد
4 پیداست ز کوکو زدن فاخته با سرو کان پیش قد دلکشت اندام ندارد
5 جز دوست نگویند و به جز دوست نخوانند در شهر محبت دگری نام ندارد
6 سوی دل زارم، نظر مرحمتی کن از حق مگذر، این غزل انعام ندارد؟
7 عاقل نزند چین بجبین از غم روزی چون صبح کند خنده، اگر شام ندارد
8 آسایش گیتی است ز درویش تهیدست دریا ز پری، یک نفس آرام ندارد
9 قلبی است سخنهای محبت، نه زبانی این باده ز خم نوش که آن جام ندارد
10 عام است در این شهر پریشانی احوال امروز گدا نیز جز ابرام ندارد
11 هر حرف ز واعظ شرری ز آتش عشق است دیوان تو زان رو سخن خام ندارد