- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد زینت این بس که بهر ژنده توانی سرکرد
2 شمع سان هرکه شبی بخت چراغش برکرد تا سحر خاک کدورت ز جهان بر سر کرد
3 داشت دل را بشنیدن ز کدورت ها پاک پنبه گوش، نگهداری این گوهر کرد
4 بزمین برد فرو خجلت محتاجانم بی زری کرد به من، آنچه به قارون زر کرد
5 نه چنان ترک سراز یاد تو کردم ای دوست ک پس از مرگ توان خاک مرا بر سر کرد
6 در جهان قیمت ما را هنر ما پوشید زنگ با تیغ نکرد، آنچه بما جوهر کرد
7 نیست این بحر بلا جای اقامت ای خس کشتی نوح نیارست در آن لنگر کرد
8 عمر با این همه تعجیل ندانم واعظ که چسان بامن بیچاره دو روزی سرکرد