نبود دعا فلک سیر، الا بپای از واعظ قزوینی غزل 430

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص

1 نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص این نخل کی کشد سر، جز در هوای اخلاص

2 در کشور سعادت، فرمانرواست بر نفس آن را که سایه افگند، بر سر همای اخلاص

3 هر سو ز بحر طاعت، صد موجه از غرض هاست نبود نجات ممکن، بی ناخدای اخلاص

4 در رسته جزا نیست، جا رشته قبولش؛ تا گوهر عمل را، نبود بهای اخلاص!

5 دزد ریا ندارد، دستی بر آنکه افروخت در کنج خانه دل، شمع ضیای اخلاص

6 در راه بندگی هست، هر سو چه ریائی نتوان ز دست دادن، سالک عصای اخلاص

7 یاران زما، بدل گو دارند هر چه خواهند ما با کسی نداریم واعظ، سوی اخلاص!

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر