- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود وین پیر بت پرست مسلمان نمیشود
2 کارم ز دست عشق بمردن کشید دل از کار خود هنوز پشیمان نمیشود
3 یکشب نمیشود که زغم دست یاربم با جیب صبح دست و گریبان نمیشود
4 حیران آن جمال نه تنها منم که عقل حیران آن کسی است که حیران نمیشود
5 ای گریه میل در نظرم کش باشک گرم کز دست دیده کار من آسان نمیشود
6 گفتی که گنج عشق نهان دار و عیش کن گنجی است عشق یار کهه پنهان نمیشود
7 آن آتشی که در دل اهلی ز لعل اوست تسکین بآب چشمه حیوان نمیشود