جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2319

غزل 2319 ام از 6329 غزلیات

آن یار غریب من آمد به سوی خانه

1 آن یار غریب من آمد به سوی خانه امروز تماشا کن اشکال غریبانه

2 یاران وفا را بین اخوان صفا را بین در رقص که بازآمد آن گنج به ویرانه

3 ای چشم چمن می‌بین وی گوش سخن می‌چین بگشای لب نوشین ای یار خوش افسانه

4 امروز می باقی بی‌صرفه ده ای ساقی از بحر چه کم گردد زین یک دو سه پیمانه

5 پیمانه و پیمانه در باده دوی نبود خواهی که یکی گردد بشکن تو دو پیمانه

6 من باز شکارم جان دربند مدارم جان زین بیش نمی‌باشم چون جغد به ویرانه

7 قانع نشوم با تو صبر از دل من گم شد رو با دگری می‌گو من نشنوم افسانه

8 من دانه افلاکم یک چند در این خاکم چون عدل بهار آمد سرسبز شود دانه

9 تو آفت مرغانی زان دانه که می‌دانی یک مشت برافشانی ز انبار پر از دانه

10 ای داده مرا رونق صد چون فلک ازرق ای دوست بگو مطلق این هست چنین یا نه

11 بار دگر ای جان تو زنجیر بجنبان تو وز دور تماشا کن در مردم دیوانه

12 خود گلشن بخت است این یا رب چه درخت است این صد بلبل مست این جا هر لحظه کند لانه

13 جان گوش کشان آید دل سوی خوشان آید زیرا که بهار آمد شد آن دی بیگانه

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن یار غریب من آمد به سوی خانه

شاعر شعر آن یار غریب من آمد به سوی خانه چه کسی است ؟

شاعر شعر آن یار غریب من آمد به سوی خانه جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر آن یار غریب من آمد به سوی خانه در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آن یار غریب من آمد به سوی خانه چیست ؟

قالب شعر آن یار غریب من آمد به سوی خانه غزل است

مضمون اصلی شعر آن یار غریب من آمد به سوی خانه چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر