آن شکل بین وان از جلال الدین محمد مولوی غزل 5

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا

1 آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا

2 از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا

3 ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی

4 در آتش و در سوز من شب می‌برم تا روز من ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی

5 بر گرد ماهش می‌تنم بی‌لب سلامش می‌کنم خود را زمین برمی‌زنم زان پیش کو گوید صلا

6 گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر جفا

7 آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا

8 گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما

9 ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد خوابت که می‌بندد چنین اندر صباح و در مسا

10 دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او وان سنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا

11 ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی من دوش نام دیگرت کردم که درد بی‌دوا

12 ای رونق جانم ز تو چون چرخ گردانم ز تو گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا

13 دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می‌گوی و بس بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر