-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند مر محمد را دهانش کژ بماند
2 باز آمد کای محمد عفو کن ای ترا الطاف و علم من لدن
3 من ترا افسوس میکردم ز جهل من بدم افسوس را منسوب و اهل
4 چون خدا خواهد که پردهٔ کس درد میلش اندر طعنهٔ پاکان برد
5 ور خدا خواهد که پوشد عیب کس کم زند در عیب معیوبان نفس
6 چون خدا خواهد کهمان یاری کند میل ما را جانب زاری کند
7 ای خنک چشمی که آن گریان اوست وی همایون دل که آن بریان اوست
8 آخر هر گریه آخر خندهایست مرد آخربین مبارک بندهایست
9 هر کجا آب روان سبزه بود هر کجا اشکی روان رحمت شود
10 باش چون دولاب نالان چشم تر تا ز صحن جانت بر روید خضر
11 اشک خواهی رحم کن بر اشکبار رحم خواهی بر ضعیفان رحم آر