آن صبح سعادت‌ها از جلال الدین محمد مولوی غزل 619

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

آن صبح سعادت‌ها چون نورفشان آید

1 آن صبح سعادت‌ها چون نورفشان آید آن گاه خروس جان در بانگ و فغان آید

2 خور نور درخشاند پس نور برافشاند تن گرد چو بنشاند جانان بر جان آید

3 مسکین دل آواره آن گمشده یک باره چون بشنود این چاره خوش رقص کنان آید

4 جان به قدم رفته در کتم عدم رفته با قد به خم رفته در حین به میان آید

5 دل مریم آبستن یک شیوه کند با من عیسی دوروزه تن درگفت زبان آید

6 دل نور جهان باشد جان در لمعان باشد این رقص کنان باشد آن دست زنان آید

7 شمس الحق تبریزی هر جا که کنی مقدم آن جا و مکان در دم بی‌جان و مکان باشد

عکس نوشته
کامنت
comment