- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جور آن بت همه بر جان پریشان من است سخت تر زان دل چونسنگ مگر جان من است
2 که گزیدست بدندان لب لعلش که بر او زخم دندان نه باندازه دندان من است
3 در غم او همه کس مست و گریبان چاکند از میان همه دستش بگریبان من است
4 عاقبت کار حریفان همه سامان بگرفت آنچه سامان نپذیرد سر و سامان من است
5 دین عاشق برضای دل معشوق بود کفر اگر یار قبولش بود ایمان من است
6 غافل از حال من امشب مشو ای همسایه کامشبم می کشد آن شمع که مهمان من است
7 امشب از گرمی مجلس جگر شمع بسوخت وین نه از شورمی، از آتش پنهان من است
8 ابر رحمت بگنه شویی اهلی نرسد چشم امید بدین دیده گریان من است